دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
شب است و آشفته دلان بسیار نوزاد ز گهواره و مادران بیدار نم نم باران می زند بر شیشه چشمانم گویی که ز رخ مادر امشب نیز بی تابم وز دل حاجت چه خواهم زمانی که صفر شد برایم گویی مادر برفت و من مانده بی یار در بیابانم زمین نعره می کشد با خاکستر سرخش آب خشکیده بر لبان خشکش بی تابی کنم هر دم وز دوری مادر تاب ندارم ، یاد آوری لحظه دیدارش ز آخر سوسو می کنند ستارگان بی شمار گویی با خود یاد می کنند ز بندگان بیمار من نیز بیمار و تشنه دیدارم افسوس که قیامت است وعده دیدارم یا حق ************************ شعر وعده دیدار تقدیم به عاشقان دیدار ********************* با تشکر از حضور شما عزیزان موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|